از یاسوج تا همدان
از یاسوج تا همدان
بالان که در ۱۴ فروردین ۵۸ به دنیا آمده از اهالی اشکفت سیاه لوداب (از توابع شهرستان مارگون) است .او می گوید: کارم را از آدامس فروشی شروع کردم و به خاطر فقر خانواده ام به شهر یاسوج آمدم و شب ها در پارک می خوابیدم و روزها کاپشنم را گرو می گذاشتم تا از طریق فروش آدمس ها بتوانم زندگی خانواده ام را تامین کنم . از بچگی سختی زندگی را ناخواسته حس کردم ، قبل از اینکه زندگی را ببینم سختی زندگی برایم نمایان شد ، به همین دلیل احساس می کنم یک حالت خود ساختگی خاص دارم. در هر حال با همهی مشکلاتی که بود من هم درس خواندم و هم کار کردم و از حاصل کارم، درسم را ادامه دادم و خانواده ام امرار و معاش می کردند.
قصه بالان از یک نمایشگاه سفال در سال۶۸ شروع شد. وقتی ده سالش بود. استادی همدانی در آن نمایشگاه به او می گوید در ازای سه روز مراقبت از سفال هایم همه آدامس هایت را می خرم. و این اولین معامله در زندگی بالان بود، همان وقتی که کائنات دست به کار شد تا پسر ده ساله را به سمت رویاهایش سوق دهد. معامله ای که همه زندگی پسرک ده ساله با آن گره می خورد. او گام اول را خوب بر می دارد. بعد همان مرد می گوید دوست داری با من به همدان بیایی؟ بالان می گوید نمی دانستم همدان کجاست. من فکر می کردم همدان یکی از حاشیه های شهر یاسوج است. ساعتها در راه بودیم تا به همدان رسیدیم. وقتی صاحبکارم برای نماز رفت به خانمی که آنجا بود گفتم اگر بلایی سر من آمد به خانواده ام داستان مرا بگویید و آدرسم را بدهید. اما آنها زبان مرا متوجه نمی شدند و فکر می کردند من گرسنه هستم.
زندگی در همدان شروع شد و مهران نوجوان به عنوان وردست استاد هم در نمایشگاه های خارج از استان همدان حضور یافت هم کار یاد گرفت.
در قسمت بعدی به ادامه داستان زندگی مهران بالان خواهیم پرداخت.
مهران بالان(قسمت دوم)
شرکت بازرگانی فیروزه وارد کننده مواد اولیه برای تولید کالا، مواد شیمیایی، دستگاه ها و ماشین آلات صنعتی، خطوط تولید، قطعات یدکی دستگاه ها و کالاهای الکترونیکی و لوازم برقی خانگی با سابقه ۳۵ ساله در امور مربوط به واردات کالا از چین، حمل کالا از چین، کارگو، حمل هوایی، حمل دریایی، ترخیص کالا از گمرک آماده همکاری با بازرگانان و تجار محترم می باشد.